زمین
درگردش مدام خویش
درسینه ستبر خاک
وقتی زیر بار
سایه های پریده رنگ
وارواح پلاسیده مان
از تمامی واژ ه ها تهی می شویم
اجساد گندیده مان را
اندک اندک
می بلعد
وخورشید باهمه مهربانی بی دریغش
همه چیزی را:
سایه ها
ارواح پلاسیده
واژ ه ها
صبح وپسین
و زمین ولحظه ها
ونفس ها را
خواهد خورد
می دانم
همه چیز ی خواهد سوخت
در حرارتی جاودان
همچون حرارت نفس ها وگونه هات
بهنگام نوازش دستهای دوست
وتلآ لو اشک در
چشم های بی پناه تو.
ها ,مان ,های ,پلاسیده ,اندک ,دانم ,می دانم ,ه ها ,خواهد سوخت ,سوخت در ,ی خواهد
درباره این سایت